
گزارش یزدرسا؛
زخمهایی که از دوران پهلوی هنوز تازهاند
هرچند سالها از سقوط پهلوی میگذرد، اما بسیاری از بحرانهای امروز ایران ریشه در همان تصمیمها و خیانتهای تاریخی دارد و رد پای جنایات جاویدان شاه و پهلوی همچنان بر زندگی مردم سنگینی میکند.
به گزارش خبرنگار گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا»، در میان انبوه روایتهایی که از تاریخ معاصر ایران بازخوانی میشود، فصل حکومت پهلوی یکی از تاریکترین و در عین حال پرپیامدترین مقاطع است. بسیاری از مشکلات امروز کشور، نه صرفاً زادهی شرایط فعلی، بلکه ریشه در تصمیمها، بیتدبیریها و خیانتهایی دارد که در دوران رضاخان و فرزندش محمدرضا پهلوی صورت گرفت. این اقدامات را میتوان مصداق بارز «جنایات جاویدان شاه و پهلوی» دانست؛ جنایاتی که آثار آنها نهتنها پایان نیافته، بلکه در بسیاری از حوزههای اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و حتی جغرافیایی همچنان تداوم دارد.
بازخوانی این فجایع تاریخی، صرفاً یک کنش آرشیوی نیست؛ بلکه ضرورتی است برای شناخت ریشههای بحرانهای امروز و آگاهیبخشی به نسلهایی که بسیاری از این واقعیات را نشنیده یا تحریفشده شنیدهاند. در این گزارش، به مرور برخی از مهمترین جنایات تاریخی خاندان پهلوی میپردازیم؛ جنایاتی که ردپایشان در مناطق مختلف کشور، از شرق تا شمالغرب، از جنوب تا مرکز، همچنان قابل مشاهده است.
زخمهای جاویدان پهلوی هنوز بر پیکره ایران نمایان است
در میان فصلهای تاریک حکومت پهلوی، پروژهای که رضاخان با عنوان «مدرنسازی» دنبال میکرد، بیش از هر چیز بر فرهنگ و هویت مردم ایران ضربه زد. آنچه به ظاهر «تجدد» نامیده میشد، در عمل چیزی جز تحمیل سبک زندگی بیگانه و تقابل مستقیم با سنتها و باورهای ریشهدار جامعه نبود. از تحمیل پوشش غربی گرفته تا محدودیتهای شدید برای علما و نهادهای دینی، همه و همه جامعه را وارد بحرانی کرد که اثرات آن هنوز در لایههای فرهنگی و اجتماعی ایران قابل مشاهده است.
محمدعلی میرعلی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «یزد رسا»، به تحلیل انقلاب فرهنگی رضاخان و پیامدهای آن پرداخت و گفت: انقلاب فرهنگی رضاخان با هدف «تجدد اجباری» در قالب تحمیل لباس فرنگی، کشف حجاب اجباری و محدودیتهای شدید برای علما و سنتهای دینی، جامعه ایران را وارد شکافی عمیق کرد. این اقدامات نه تنها هویت فرهنگی ایرانیان را تهدید کرد، بلکه منجر به ایجاد تضادهای اجتماعی و بیاعتمادی به دولت شد.
وی ادامه داد: یکی از عمیقترین زخمهایی که هنوز بر روان جامعه باقی مانده، تحقیر فرهنگی دوره رضاخان است. ممنوعیت برگزاری مناسک دینی، تحمیل فرهنگ بیگانه و تلاش آگاهانه برای زدودن هویت ایرانی - اسلامی، آثار بلندمدتی بر رفتار، هنجارها و ارزشهای اجتماعی گذاشت. این دوره باعث شد تا نسلهای بعدی با بحران هویت و فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل خود مواجه شوند.
استاد درس انقلاب دانشگاه یزد افزود: وقتی دولتی با زور فرهنگ مردم را تغییر میدهد و نه به سمت پیشرفت واقعی بلکه تقلید سطحی از غرب، نتیجه چیزی جز بیهویتی، تضادهای اجتماعی و بحران اعتماد نخواهد بود.
میرعلی با اشاره به پیامدهای سیاسی و اجتماعی این سیاستها اظهار کرد: تحمیل فرهنگ غربی باعث شد بخش مهمی از جامعه، به ویژه نخبگان و روحانیون، در برابر دولت مقاومت کنند و واکنشهای اجتماعی را شکل دهند این مقاومتها گاه آشکار و گاه پنهان بود، اما همیشه بخشی از جامعه تلاش داشت تا سنتها و ارزشهای ملی و دینی خود را حفظ کند این شکاف فرهنگی و اجتماعی هنوز در شکلهای مختلفی در جامعه مشاهده میشود و آثار آن در نگرش به تحولات فرهنگی و اجتماعی معاصر قابل تحلیل است.
وی در پایان تاکید کرد: درس مهم این است که تغییر فرهنگی باید از درون جامعه و با احترام به ارزشها و هنجارهای آن انجام شود. تجربه رضاخان نشان داد که تحمیل فرهنگ بیگانه و سیاستهای اجباری، حتی اگر ظاهراً با هدف مدرنسازی باشد، میتواند اثرات منفی بلندمدت بر هویت، اعتماد اجتماعی و انسجام فرهنگی کشور داشته باشد.
فرار شاه نقطه اوج وابستگی و خیانت به استقلال ایران
فرار رضا شاه از ایران تنها یک اتفاق تاریخی ساده نبود، بلکه نمادی بود از شکست یک حکومت وابسته و بیریشه. این رویداد نشان داد که اتکا به قدرتهای خارجی و بیتوجهی به ظرفیتهای درونی ملت، سرانجامی جز تسلیم و بیاعتباری ندارد. نقطهای که در آن، استقلال کشور به راحتی معامله شد و ملت ایران شاهد تحمیل حاکمی تازه با حمایت بیگانگان بود؛ نقطهای که آثارش دههها در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور باقی ماند.
احمد کمالی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «یزدرسا»، با اشاره به سالگرد فرار رضاشاه از ایران گفت: فرار رضا شاه از ایران نه یک تصمیم فردی بلکه نتیجه مجموعهای از ضعفها، وابستگیها و خیانتهایی بود که او در طول دوران حکومت خود مرتکب شد در واقع، دستور ترک مخاصمه و تسلیم کشور به انگلیسها، نقطه اوج این وابستگی بود این اقدام نه تنها استقلال ایران را به شدت خدشهدار کرد، بلکه راه را برای نفوذ عمیقتر قدرتهای خارجی در ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور باز گذاشت.
وی ادامه داد: فرار رضا شاه را باید بهعنوان یک نقطه عطف تلخ در تاریخ معاصر ایران دید این رخداد بهوضوح نشان داد که تکیه بر قدرتهای بیگانه و بیاعتمادی به ظرفیتهای داخلی چه پیامدهای ویرانگری برای کشور دارد علاوه بر آن، فرار او به معنای پذیرش تحمیل یک شاه سرسپرده دیگر به ایران بود، فردی که بدون پشتوانه مردمی و صرفاً با حمایت خارجی به قدرت رسید چنین روندی استقلال سیاسی و اقتصادی کشور را برای دههها تحتالشعاع قرار داد.
کارشناس مسائل سیاسی تصریح کرد: مهمترین درس این است که استقلال یک کشور با اتکا به نیروهای خارجی حفظ نمیشود تجربه فرار رضا شاه ثابت کرد که هرگونه وابستگی و تسلیم در برابر بیگانگان، دیر یا زود به از دست رفتن عزت ملی و تسلط بیگانگان بر سرنوشت ملت منجر خواهد شد و نسل امروز باید بداند تنها راه حفظ استقلال و پیشرفت، تکیه بر توان داخلی، اعتماد به مردم و مقاومت در برابر دخالتهای خارجی است.
خشکسالی خدمت رضاخان به ایران
خشکسالی و بحران آب در شرق ایران، برای بسیاری تنها یک مسئله طبیعی و اقلیمی به نظر میرسد. اما پشت این تشنگی و مهاجرتهای گسترده، ردپای تصمیمات تاریخی دیده میشود که در دوره پهلوی رقم خورد. ماجرای واگذاری بخشی از حقوق آبی هیرمند در عهدنامهها و مذاکرات دوره رضاخان، نمونهای روشن از بیتدبیری و بیاعتنایی به منافع ملی است؛ خطایی که تا امروز سایه سنگین خود را بر زندگی مردم سیستان و بلوچستان گسترده است.
سید صادق حسینی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «یزد رسا»، با اشاره به آثار ماندگار تصمیمات و سیاستهای خاندان پهلوی بر سرنوشت کشور تأکید کرد: همانطور که نیکیها میتواند به صورت حسنه جاریه در تاریخ و زندگی مردم باقی بماند، خطاها و خیانتهای تاریخی نیز به شکل سیئه جاریه اثرات تخریبی ماندگاری برجای میگذارد و خاندان پهلوی مصداق بارز این جنایات جاویدان هستند.
وی در خصوص مسأله حقآبه هیرمند و تبعات آن برای مناطق شرقی ایران بیان داشت: ماجرای هیرمند یکی از نمونههای روشن این جنایات تاریخی است. زمانی که بخشهایی از خاک ایران طی عهدنامه ۱۳۱۷ و پس از آن در مذاکرات بعدی عملاً واگذار شد، پایه یک بحران دائمی گذاشته شد.
استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد یزد ادامه داد: امروز مردم سیستان و بلوچستان با تشنگی و بحران آب مواجهاند، اما ریشه این ماجرا به سیاستهای رضاخان برمیگردد که با ضعف دیپلماتیک و بیاعتنایی به منافع ملی، منبع حیاتی کشور را از دست داد.
حسینی با اشاره به ابعاد سیاسی و اجتماعی این موضوع اظهار داشت: تشنگی امروز شرق ایران صرفاً یک بحران طبیعی نیست. ما با یک بحران ساختگی تاریخی روبهرو هستیم که اثرش جاویدان مانده است.
وی افزود: وقتی دولت وقت بدون درک آیندهنگرانه، منافع ملی را در پای روابط ظاهری با افغانستان قربانی کرد، امنیت اجتماعی، معیشت مردم و حتی ثبات جمعیتی منطقه را به خطر انداخت. امروز مهاجرتهای گسترده از سیستان به سایر نقاط کشور و مشکلات ناشی از حاشیهنشینی نتیجه همان سیاست غلط پهلوی است.
این استاد دانشگاه آزاد یزد با تأکید بر اینکه مرور این مسائل یک وظیفه رسانهای است، تصریح کرد: رسالت رسانهها و اندیشمندان این است که این زنجیره را برای افکار عمومی روشن کنند تا که نسل جوان بفهمند این قبیل بحرانهای فعلی از دل تصمیمات تاریخی خاندان پهلوی زاده شده است.
حسینی در پایان خاطرنشان کرد: جنایات خاندان پهلوی در حوزههای مختلف، چه فرهنگی، چه سیاسی و چه اقتصادی، همچنان سایه خود را بر سر کشور گسترده است؛ ماجرای هیرمند تنها یک نمونه است.
ردپای جنایات جاویدان شاه در امروز ما
مرور این رویدادها نشان میدهد که تاریخ تنها در کتابها خلاصه نشده است؛ زخمهای آن همچنان بر چهره امروز جامعه ما نمایان است. از بحران هویت فرهنگی گرفته تا وابستگی سیاسی و تشنگی شرق ایران، همه و همه یادآور این حقیقتاند که جنایات جاویدان شاه و پهلوی تنها گذشتهای تاریک نیست، بلکه میراثی است که هنوز در زندگی مردم جاری است.
این بازخوانی، بازگشت به گذشته برای درجا زدن نیست؛ تلاشی است برای درک ریشههای مشکلات امروز و یافتن راهی برای فردا. ملتی که تاریخ خود را درست بخواند، بهتر میتواند راههای انحرافی را بشناسد و از تکرار اشتباهها پرهیز کند.
تاریخ اگرچه گذشته است، اما سایهاش بر امروز سنگینی میکند. شناخت این زنجیره از خطاها و خیانتهاست که ما را در فهم امروز و ساخت فردا یاری میدهد. بیتوجهی به آن، یعنی تکرار دوباره همان زخمها با نامی تازه.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!